کد مطلب:94418 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

خطبه 001-آغاز آفرینش آسمان و...












[صفحه 58]

كجا مرغ وهم را آن توان باشد تا بر اوج شناختش پر گشاید؟ سپاس بی شمار آفریدگاری را سزاست، كه زبان ستایشگران از وصف كمالش عاجز، و كوششگران سپاسگویش، با تلاشی هر قدر گران، نتوانند: كز عهده شكرش بدرآیند پروردگاری كه مرغ دورپرواز اندیشه را، نیروی پر گشودن تا قاف قربتش نیست. بیكرانه دریائی ژرف، كه شناگران ژرفای دریای پندارهای دور، همچون خسی دستخوش كوچكترین موجش گردند، و سرانجام خسته و فرسوده به كنه ماهیتش نرسند، و بسان زورقی شكسته و سرگردان، بساحل اوفتند. نه مرغ وهم تواند كه بر اوج شناختش پر گشاید، و نه شناگری را آن توان باشد كه به ژرفنای دریای كمال و جلالش ره سپرد. نه افق كرانه ناپیدای شناخت صفاتش را انجامی است، و نه توصیف ذات پاكش را فرجامی آفریدگاری كه وجودش را وقت و زمان معینی جایگیر نیست، و در دوری و درازی لحظه هائی كه زاییده اندیشه باشد، او را مقید و محدود نتوان كرد چون اوست كه خود خالق زمان و مكان است، و آفریننده ازل و ابد. و پوشیده نیست، كه نه ازلش را آغازی است و نه ابدش را پایانی یكتای بی همتائی كه، به نیروئی برتر از پندار، عدم را رنگ هستی زد، و آنچه را كه در چشم اندیشمندان جز ابخره ای رنگی

ن و رویاگون بیش نبود، جامه وجود پوشانید نسیم را پدید آورد تا آیات و نشانه های رحمت و مهربانیش را همچون چاووشان، منادی زند، و بسان پیكی خوش پیام، هر شامگاهان و سحرگاهان، بگوش كوه و بر و بحر بشارت دهد. كار ساز بی نیازی كه، زمین لرزان و گریزنده را با كوههای میخگون و سخره های گران سنگ آرام و استوار گردانید

[صفحه 59]

سرآغاز دین، شناخت ذات پاك یزدانیش بوده، و كمال شناختش، ایمان به اوست، و ایمان كمال یافته، به او پیوستن است و از خود گسستن. چه، اینست معنا و مفهوم ایمان به یگانگی. و این ایمان، به كمال كامل نمی رسد، مگر آنكه بی هیچ شك و تردید، با وجودی همه دل، و دلی همه لبریز از مهر، و مهری همه از روی صفای باطن و آكنده از احتیاج و نیاز، به یگانگی ذات زوال ناپذیرش شهادت دهند: كه یكی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو ستایشگران، قدم از عدم بر ذات بی همتایش ننهند، جز براه خیر و صفای دل اینان ردای مردمی و انسانیت پوشند، و در رضای خلق كوشند، و در این طریقت عزت، جز بپاك ایزد دانا ننگرند، چه، اگر جز این ره پویند، شاید كه نظر به دنیا و مظاهر دلفریب آن بسته و از یاد خدایشان غافل مانند، و از دل و جان به او پیوستن شور و حالی است خاص مخلصان و پاكدلان مومن پاكی دل و كمال نیكی آنست كه، پیرایه یا زیوری را چون صفت بر ذات بی مانندش نبندیم. چه، اوست پروردگاری كه كسی توان وصفش نداشته، و از دایره چون و چرا بیرونست. زنهار! مبادا كه او را به صفتی موصوف توان كرد! چون در این هنگام، پریشانی و بیگانگی بسیار میان نام و صفتش پدید آید. ا

ز اینرو، آنكه ذات پاكش را به توصیفی به وصف كشد، چنانست كه گوئی برایش همتائی و مانندی آورده، و چنین كسی كه خدا را بدینسان وصف كند، نه تنها برایش همتا آورده، بلكه، او را دو تا دیده، و آنكس كه او را دو تا بیند، در پی تجزیه وجودش بوده، و اینان از بركت بینائی و از حكمت دانائی در وجود بی همتایش، بسی درمانده و كور و نادانند ابلهان نیز به یگانگی اش اشارات بسیار كنند، و آنانكه او را به ایما و اشاره یادكنند، برای پاك آفریدگار بی همتا- كه عظمت و وسعت وجودش را حد و مرزی نیست- حدود و حصاری قائل شده، و او را در این حد محدود كرده اند. و هر كس او را بحدی مقید و محدود كند، او را چون كمیتی قابل بر شماری انگاشته آنكه گوید: پروردگار در چیست؟ ندانسته او را همچون جسمی در ضمن جسمی دیگر قرار داده. و آنكه گوید: آفریدگار بر چیست؟ ناشناخته مكانهای بسیاری را از وجود او تهی دانسته است

[صفحه 61]

حال آنكه او، وجودی است كه نویافته نیست، و بودی است كه معدوم نبوده. با همه چیز است بطور پیوسته، و دور از هر چیزیست ناگسسته كارها، بی آنكه او را دست افزاری باشد، بفرمانش نظام و قوام یابد، نه اینكه، چنین خواهد و آنگونه شود. آنزمان كه بودی از آفرینش نبوده، و پیش از آنكه پرستنده ای عاشقانه عبادتش كند، بهر چیزی و همه جا بینا و توانا بوده

[صفحه 61]

در این هنگام بی هنگام، بی هیچ انیسی و مونسی، بدون اضطراب و نگرانی، تنهای تنها بوده، پس بدینسان، با قدرت بی مانندش، انسان را بیافرید و به نیستی، هستی بخشید، و بی هیچ تجربه ای، بی هیچ آزمونی، بی هیچ تلاشی و تكاپوئی، بی هیچ یار و یاوری، و بی هیچ نگرانی از آنچه كه می كند، به آفرینش سرآغاز بخشید. بترتیبی خاص، هر یك از اشیاء و موجودات بی شمار را، در وقتی معین و وضعی مبرهن، سامان بخشید. میان آب و آتش سازگاری داد. بهر شیئی خصلتی و بهر موجودی غریزه ای عطا فرمود، و این خصلت و غریزه را سرشت جدائی ناپذیر موجودات قرار داد. حال آنكه پیش از آفرینش و قبل از آنكه به آنان سرشتی و غریزه ای عطا فرماید، به آغاز و انجام، به نیك و بد، و به وابسته و نابسته همه چیز آگاه بوده است

[صفحه 61]

سپس، پروردگار بی همتا، جوهای لا یتناهی را شكافت، و برای آنها، گوشه و كنار، و نشیب و فراز پدید آورد. بر فراز آنها، فضای خالی را نظام و سامان بخشید و برپشت آبهای پر تلاطم و ناآرام، توفانی سهمگین و عصیانگر هموار ساخت، و همانگونه كه غرش این توفانها و آبكوهه ها همه جا را فراگرفته بود، باد را فرمان داد از هر سو سرآسیمگی آب را مهار خود كند، تا پنجه های آشفتگی اش به هر جا افكنده نشود. و دگر بار بر باد آن توان بخشید تا این آبها را نگاهبان باشد. از آن پس، باد پاسدار اقیانوسهای كرانه ناپیدا و ساحل دریاهای دورپندار در زیر این هوای فشرده- كه بادش می نامیم- هوا باز و گشاده و آب بر فرازش در اهتزاز و اضطراب بود آنگاه پاك آفریدگار، فرمان به تولد بادی دیگر، كه آغازش ناشناخته و جایگاهش نادیده بود، داد. سپس آنرا فرمانروای به موج آوردن و آشفته كردن دریا ساخت. از آن پس، بی درنگ، این باد، همچون آب عنان از كف رفته كه در سراشیب افتد، در فضای خالی جریان یافت و اینسو و آنسو روان گردید. این باد، آن آب متراكم را، بسان مشگ زنی كه بكار جنبش و در هم آمیختن باشد، پی در پی به زیر تازیانه خود كشید. این خروش، دیگر برای آب، آغاز و ا

نجامی نگذاشت، تا اینكه آب از این پریشانی و تلاش، كف برلب آورد آنگاه- خدای بی همتا و بر همه كار توانا- آن آب كف آلود را میان فضای باز و جو بی انتها، بلند نگاهداشت. سپس، از آن، هفت آسمان و اجرام علیا را پدید آورد و به آنها نظام و قوام بخشید. در ژرفای آن موجی و فراسویش سقفی آسمان گون، به ارتفاعی سنجش ناپذیر بیاراست، بی آنكه ستونی این كاخ بلند را بر دوش كشد، و یا اهرمی و طنابی این كاسه واژگونه را تكیه گاه باشد سپس این گنبد نیلگون را با اختران فروزان، و فانوسهای تابان، آذین داد، و در میان آنها دو گوی درخشان مهر و ماه را در چرخش آورد، در حالیكه هر یك از آنان در مداری گردان و سقفی روان و پهنه ای پر نقش و نگار، سیری و گردشی خاص خود دارند

[صفحه 63]

آنگاه كردگار توانا، پرده های بلند آسمان را از هم بگشود و آنها را از فرشتگان گوناگون و بسیار آكنده كرد فرشتگانی كه بعضی سر بر خاك می سایند و هرگز در كرنش نیایند، و عده ای كه در كرنش اند و هرگز كمر راست نكنند، و گروهی كه در صفوفی منظم ایستاده اند و قدمی پیش و پس نگذارند، و سرانجام برخی كه در كار ستایش و بندگی پروردگار، بی هیچ خستگی، عبادتشان را انجامی نباشد. آنان را آسودگی و خوابی نیست، و بسی از تهی مایگی عقل، و سستی جان بدورند و هرگز از یاد خدا غافل نمانند بعضی دیگر از آنان برای وحی از جانب خدا فرشتگان امینند كه وحی ایزد متعال را به زبان پیامبران بازگو كنند. گروهی دیگر فرامین و اوامر خداوند را در میان خلق اشاعه و نشر دهند و پیوسته برای این كار، در آمد و شد هستند عده ای دیگر پاسداران بندگان پاك و صادق پروردگارند. و در میان این عده دسته ای بكار دربانی فردوس برین، در اجرای فرمانند. تعدادی نیز، گامشان در اعماق و ژرفای زمین جایگیر است و سر و گردنشان از فراسوی آسمان گذشته، اركان وجودشان از اقطار و اكناف گیتی بیرون است و شانه هاشان بر آستانه عرش كبریائی می ساید اینان در برابر شكوه و جلال و عظمت و انوار ع

رش كبریا، چشم بر هم بربسته اند و از فزونی انكسار، در زیر عرش پروردگار، خویشتن را با بالهای عجز و ناتوانی و فرمانبرداری فرو پوشانیده اند میان آنان و كسانیكه در مرتبه پائین تر از آنها مقام دارند، سراپرده های عزت و شوكت، و حصارهای قدرت و رفعت، حجاب گسترده است زنهار! كه هیچگاه آنان پروردگارشان را در آسمان خیال و پندار، بصورتی متصور كنند، و برایش از شیوه های گوناگون، وصفی و همانندی برگزینند، و یا اینكه او را در مكانی محدود و یا به اشارتی تشبیه نمایند

[صفحه 64]

پس از پیدایش و خلق عالم، آدم مكرم كه درود خدا بر او باد چنین آفرینش یافت: سپاس پاك، به پروردگاری كه هر آنچه بر روی زمین بود از: نرم و شیرین و سخت و تلخ، گرد هم آورد و آنها را چنان با آب در هم آمیخت تا از این سرشته گلی، و با نمی، آن گل بشكل خمیری و سرانجام این خمیر گلی چسبنده شد سپس از آن خمیر مایه، صورتی صورتگری كرد و سرشت، كه دارای درون و برون، و پیچ و خم ها و بند و پیوندها و عضو و مفصلها شد. آنگاه، از این ساخته نمش بگرفت تا خشك شود، و در این خشكی، سخت و استوار گردد و بهم چسبد بر بالا و پائین نقاط نرمش، سختی بخشید تا از هم نپاشند و آن را تا زمانی معین، كه قابل پذیرش روح باشد، بحال خود واگذاشت. سپس از روح خود در آن دمید و سرانجام موجودی بیاراست: متفكر- كه با سود جستن از آن به چگونگی و چون و چرای هر چیز واقف شود- و اعظائی- كه در كردار یار و مددكارش باشند- و معرفتی كه با آن بر حقیقت حق و بطلان بد رهنمون شود- و نیز در چشیدن چشیدنی ها، و بوئیدن بوئیدنی ها، و حس تشخیص اجناس گوناگون، و تفكیك رنگها، مددكار و رهنمایش گردد انسان خمیره ایست سرشته از رنگها و بی رنگیهای بسیار، و نیك و بدهای فراوان، و آمیخته

ایست از تضادهای ناشی از گرمی و سردی و تری و خشكی و شادی و پریشانی

[صفحه 65]

این زمان- پروردگار بزرگ و بیمانند- از فرشتگان خواست كه به عهد و وصیتی كه نزد آنانست وفا كنند، یعنی به آدم سجده نمایند، و در برابر بزرگیش سر فرود آرند. آنگاه یزدان پاك فرمود تا همگان در برابر آدم سر به خاك سایند. در این هنگام تمامی فرشتگان او را سجده كردند، جز شیطان، كه وجودش همه نخوت بود و غرور و سركشی. شقاوت و عداوت بر او فزونی یافت و طینت فانی و آتشینش را برتر از سرشت باقی و خاكی آدمی انگاشت سپس جهان آفرین پاك، او را بر این اندیشه ناپاكش، و بخاطر این سركشی و عنادش، مهلتی و فرصتی عطا فرمود، تا بخاطر این زشتكاری و نافرمانی و كج اندیشی، دست انابت بسوی آفریدگار برافرازد. آنگاه پروردگار به او فرمود: ترا تا روزی معین و هنگامی مقرر مهلت می دهم

[صفحه 66]

در این هنگام قادر متعال آدم را در فردوس برین منزل داد، و برایش بساط عیش و عشرت و اسباب عزت و حشمت بگسترد، و جایگاهش را امن و امان گردانید، و او را از نجواهای وسوسه ساز ابلیس آگهی داد. با این وجود، دم افسونكار شیطان، یعنی دشمن دیرین انسان- در او موثر افتاد و او را بفریفت بدینسان شیطان، ایمان و امید آدمی را، به نومیدی و تردید دگرگون ساخت، و انسان هم، این میراث جاودانی و گرانقدرش را به افسونی دلفریب بفروخت. فرحش حزن، و عزتش ذلت شد. از این فریب چه بسیار پشیمانی ها ببار آمد، كه دیگر این غفلت و ندامت برایش سودی نداشت. سپس كردگار مهربان، پس از این استغفار، راه انابت را به او یاد داد و بدینسان الفبای رحمتش را به آدمی آموخت و دیگر بار، نوید فردوسش داد. از اینرو، آدم را به محنت سرا و زادگاه آشنا، یعنی دنیای ناپایدار هبوط داد

[صفحه 67]

ایزد متعال، از آن پس، از فرزندان آدم پیامبرانی برگزید كه پیمان پروردگار را در ابلاغ رسالت، از جانب یزدان پاك به دیده منت و بجان پذیرفتند و در فرامینش به اخلاص كوشیدند. این میثاق بشر با آفریدگار هنگامی بسته شد كه، گروهی از آدمیان در نعمات و الطاف او راه كفران پوئیدند، و وسوسه فتنه آفرین ابلیس، در جان آنان افسون كرد، و برای ذات بی همتا شریك و مونس برگزیدند و از ستایشش سر باز زدند. آنگاه خداوند باری تعالی پیامبران پاك دل و راستگو از میان آنها برگزید و آنان به منظور یكتاپرستی و برای تكبیر كراماتش، پیاپی برای آدمیان ابلاغ رسالت كردند آنان بی هیچ سستی و فرسودگی، آدمیان را به نعمات و الطاف خداوندی هوشیار می نمودند، و به وفای عهد یزدانی دعوتشان می كردند، و بدینسان پیامبران حجت را بر انسان به كمال و جمال می آراستند فرستادگان مامور بودند تا گشایگر در گنجینه های گوهرین فهم و خرد، و دانائی و بینائی بشر باشند. بدینسان چه بسیار آیات و نشانه های رحمت الهی را به انسان بنمایاندند آسمان نیلگون را چون خیمه ای بر فرازشان برافراشت، و گسترده تخت زیرین، یعنی زمین را برایشان همچون گاهواره ای بیاراست تا در آن آسایش كنند و

خوان الوان بی حساب، یعنی اسباب معیشتشان را فراهم آورد، با این حال، بی درنگ، رویدادهای مرگ آفرین، بیماری های فرسوده و پیركننده، و سرانجام حوادث و ناملایمات گوناگونی كه پیش بینی نشده، بی تامل و پیاپی بر آنان روی آورد. آنگاه مهربان آفریدگار پاك، از میان این آدمیان رسولانی فرستاد و با آنان كتابی مبرهن و نشانه هائی مسلم همراه ساخت و در راه رستگاری و هدایت خلق، سخنی ناگفته و نشانی نادیده باقی نگذاشت. این پیامبران با وجود قلت یاور و كثرت ناسپاسی دشمن، هرگز در كار رسالت از پای نیفتاده، و هر یك با نشانه و دلیل، یادآور رسولان پیشین و بشارت دهنده انبیاء آینده بودند

[صفحه 68]

بدینسان چه فراوان روزها كه در آغوش قرنها آرمیدند و گذشتند، و چه بسیار اجداد و اعقاب و پدران، در خاك شدند و فرزندان، پا به عرصه وجود نهادند، تا اینكه فروغ بی پایان، و رسول جاویدان، حضرت محمد، رسول آخر الزمان (كه درود بی پایان خدا بروان پاكش باد) به پیامبری و اتمام كلام و اكمال مقام نبوت برگزیده شد رسولان پیشین، نوید رسالت او را داده، و پیمان ظهورش را بسته بودند. او در روزی میمون و خجسته پا به عرصه وجود نهاد. در روزگاری كه میان قبایل و ملتهای روی زمین، جدائی های بسیار بود و هر گروه بدنبال آرزوهای بی پایان و كام گرانه خود در تلاش بودند. یا اینكه گروهی، آفریدگار بی مثال را به آفریدگان مانند می كردند، و عده ای در نامش، راه كفران و شرك پیش می گرفتند، و به ایما، به غیر او اشاره می كردند از اینرو، یزدان رحمان محمد محمود (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) را رسول و ناجی این بشر گمراه فرمود، تا با فروغ هدایت، آنان را از تیرگی بی خبری و جهالت، برهاند و بر ایشان رهنمائی عزیز باشد

[صفحه 69]

آنگاه جهان آفرین كریم و علیم، تا قاف قربتش، او را بسوی خویش خواند و بخود نزدیك نمود و بدینگونه او را تا معراجی كه برای هیچكس افتخار وصال و مثال نبود و اینهمه را به او ارزانی كرد و برد جان و دل و روح و همه وجود او را بسوی خویش معطوف داشت، و پیوند او را با دنیای فانی گسست و او را به مقام و منزل باقی كشاند و مجذوب خود نمود درود بی پایان خدا و ثنای جاویدان ما بروان پاك و دل آگاهش باد.. . و این رسول امین، با رسالتی متین، در میان شما، همان فرامینی را باقی گذاشت كه انبیاء پیشین در میان پیروان و ملت خود بر جای نهاده بودند. چون این سنتی جاوید بود كه همه آن پیشروان، پیروان خود را، بی دلیلی مبرهن و راهی روشن، رها نكردند بدین سبب پیامبر خوش پیام، كتاب پروردگار شما را در دست شما نهاد و گوار و ناگوار، واجب و مستحب، ناسخ- یعنی ناقض فرامین پیشین- و منسوخ- یعنی دستورهای از میان رفته- رخصت- یعنی آزادی های مشروط- و عزیمت- یعنی اوامر بی چون و چرا-، خاص - یعنی الفاظ ویژه ای كه همگان را نشاید- و عام- یعنی مواردی كه یكی را نباید - پندآموزی ها و شاهد مثالها، مشروط و نامشروط، سخن استوار و گفتار كنایه آمیز، و همه آنها ر

ا بر شما، به تفصیل بیان و تفضیل كلام بازگو كرد، و قلب مشكلات و معضلات را به روشنگری از هم شكافت كتاب عظیم، یعنی قرآن كریم حاوی مطالبی است كه آموختنش بر هر كس واجب و لازم است و هرگز در آن گفتاری نیامده كه بتوان از دانستنش سر باز زد. از اینرو فراگرفتنش مبتنی بر دلیل، و دلیلش جملگی وثیق بوده، و در سنت، آنچه ناسخ و ناقض است آشكارا منسوخ و از میان رفته معرفی شده است مومنان به خدا در بازنگری در این سنت، پسندیده و كردنی ها را، از ناپسندیده و ناكردنی ها باز می شناسند، و اجبار و اختیار آنچه عمل به آن شایسته و ناشایسته است یعنی حلال و گوارا و حرام و ناگوار بی هیچ ایما و ابهام- بلكه صریح و روشن- بازگو شده است از اینرو، هر كس راه خلاف پوید و شیوه گناه جوید، جزایش دوزخ است و شكنجه های بسیار، و آنكس كه خطایش اندك و كردار ناصوابش ناچیز باشد، درهای رحمت و گذشت باری تعالی به رویش گشوده، و اگر دست انابت بسوی حق جل و علا برافرازد، در فردوس برین جایگاهی مخصوص و محفوظ دارد، و در كردار نیك كه قلتش پذیرفته و كثرتش بسیار پسندیده باشد، پاك آفریدگار بخشنده و مهربان، هیچ جبر و تحمیلی روا نداشته است

[صفحه 71]

قبله دلهای مسلمان، و پیشانی اسلام جاویدان، منزل آشنا، خانه خدا است در این گفتار پر حكمت، آئین صافی دل و پاكی جان، هماهنگ با لزوم زیارت خانه خدا یكجا عنوان شده چه نیكوست بار دنیاخواهی را از دوش خویش رها كردن، و در برابر خانه خدا - در میان شكوه و جذبه روز حج- به عالم ملكوت پر گشودن! روز حج روز پر گشودن به عالم بالاست، روز زیارت مامن بقا، یعنی خانه خداست بی مثال پروردگار مهربان، حج و زیارت خانه كعبه را بر شما كرداری شایسته و بایسته دانسته، و این مكان مقدس را قبله دلهای مسلمان جان و دل داده به ایمان، قرار داده است. زیارتگران سرای یزدان جاویدان، آنگاه كه پای در این اریكه بزرگ می نهند، چنان بند جان بگسلند و دین و دل بخشند و توان از كف دهند، كه در مثال همچون چارپایان تشنه كام چشمه یافته، و كبوتران آرزومند گرسنه و دانه دیده اند، كه عنان از دست داده و گریبان دریده از هر طرف سر بسوی مامن بقا، خانه خدای ذوالجلال می گذارند. از اینرو خداوند متعال این آشیانه كبریائی را نشانه بینائی و دانائی و تواضع و فروتنی مومنان و عظمت و شوكت یزدانی خویش قرار داده و از میان مومنان، شنوندگان دل باخته و دعوت حق پذیرفته ای ر

ا برگزید كه به ندای جاودانی و كلمه حقانی اش لبیك گفتند و در فرامینش سر و جان در طبق اخلاص گذاشتند مومنان در جایگاه بی مانند پیامبران، در برابر خدا، ایستند و بدینسان به فرشتگان زیارتگر و طوافگر عرش كبریائی، مانند شدند اینان در این سوداگری ایمان و عبادت، سود سرشار برند و برای وصول به میعادگاه مغفرتش از یكدیگر پیشی گیرند خدای خبیر و كبیر، این جایگاه را نشانه اسلام و پناهگاه پناه جویان قرار داد، و زیارتش را واجب، و بزرگداشتش را لازم دانست. كافران و سركشان هرگز آن توان را ندارند تا زیانی و خسارتی به بارگاه خداوندیش وارد آورند، چون یزدان سبحان توانا، و از همه چیز بی نیاز و غنی است


صفحه 58، 59، 61، 61، 61، 63، 64، 65، 66، 67، 68، 69، 71.